بروسان

بروسان

غلامرضا بروسان متولد 22 آذرماه سال 1352 وفات 15 آذرماه سال 1390؛از 18 سالگی شروع به سرودن شعرکرد,وی از سرد مداران سبک ساده نویسی دراشعارفارسی می باشد,سبک شعروی ساده و سرشار از اِلمان های روزمره , طبیعت وقایع اجتماعی واقع گرایانه و به دورازواژه های دور از ذهن و سنگین می باشد,خود او شعرش راسهل ممتنع می دانست و اعتقاد داشت زمان آرمان گرایی در شعربه سرآمده وباید واقعیات به زبان ساده برای مخاطب سروده شود .
ازغلامرضاپروسان کتابهای “احتمال پرنده راگیج می کند”سال 1378؛ “یک بسته سیگار در تبعید”سال 1384؛”به سوی رودخانه استوک” سال 1385,”عصاره سوما”سال 1387, “اسب هاروسری نمی بندند “سال 1387 وچندکتاب تآلیفی وتحقیقی “گزیده ای ازریگ ودا” “عاشقانه های یک سرباز”,”مرثیه برای درختی که به پهلوافتاده است”به چاپ رسیده است ,آخرین کتابی که پس ازمرگ وی انتشاریافت کتاب “درآب هادری بازشد”می باشدکه توسط خانواده وی جمع آوری شدوشامل اشعار گزیده ایشان بین سالهای1389-1387 می باشد.

غلامرضا پروسان برای کتابهای “مرثیه برای درختی که به پهلوافتاده است” برنده جایزه شعرنیما وکتاب”یک بسته سیگاردرتبعید” برنده جایزه خبرنگاران شد. ازایشان کتاب “یک بسته سیگاردرتبعید” به زبانهای آلمانی وانگلیسی ترجمه شده است.
بروسان به همراه همسر شاعرش الهام اسلامی ودختر خردسالش درحادثه تصادف درجاده قوچان درروز14 آذرماه سال 90 مصادف با روز تا سوعا درسن 38 سالگی چشم ازدنیافروبست,دراین حادثه تنهافرزندخردسال این زوج به نام مجتبی زنده ماند.
درادامه گزیده ای ازاشعاراین شاعرراباهم مرورمی کنیم.


تا امروز از تو نوشتم
امشب از عشقت انصراف می دهم
سخت است
دوست داشتن تو
خسته ام

می خواهم
کمی استراحت کنم
شاید فردا
دوباره عاشقت شدم.

“غلامرضا بروسان”

چطور باور کنم
که تنها یک گلوله تو را از من گرفت
تازه رودخانه می خواست شال کمرت باشد
و باران طوری می آمد
که درست روی دست راست تو بود
بهار می آمد تا از دست راست تو
نشانی روستا ها را بگیرد.
تو کشته شدی
و ناچار بودی از رویایت دست بکشی
خبر مرگت را چون شاخه ی پر شکوفه ی گیلاس
آوردند گذاشتند وسط حیاط.

” غلامرضا بروسان”

با یک دست تو را لمس می کنم.
و با دست دیگرم
به تو می اندیشم.
عزیزم!
در پی تو
دستم آنقدر بزرگ می شود
که از مرز می گذرد…

“غلامرضابروسان”

بعدازمرگ باخداحرف خواهم زد
برای اینکه بی دلیل کشته شده ام!
اگر نبودم
مرا در چیزهایی پیدا کنید
که دوستشان داشتم
در ماه، در شکل انار
اگر ناگهان مردم
به مرگ شک کنید
به من
و به مأمور مالیات…

“غلامرضا بروسان”

1 پاسخ دادن

پاسخ دهید

میخواهید به بحث بپیوندید؟
مشارکت رایگان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *